برای دیدن عکس های بیشتر و
خواندن افسانه ی شکل گیری این جنگل به ادامه مطلب برید :)
رنگ سال گذشته را دارد همه لحظه های امسالم
۳۶۵ حسرت را همچنان می کشم به دنبالم
قهوات را بنوش و باور کن من به فنجان تو نمی گنجم
دیده ام در جهان نما چشمی که به تکرار می کشد فالم
یک نفر از غبار می آید مژده تازه تو تکراری ست
یک نفر از غبار آمد و زد زخمهای همیشه بر بالم
باز در جمع تازه اضداد حال و روزی نگفتنی دارم
هم نمی دانم از چه می خندم، هم نمی دانم از چه می نالم
راستی در هوای شرجی هم دیدن دوستان تماشا ییست
به غریبی قسم نمی دانم چه بگویم جز اینکه خوشحالم
دوستانی عمیق آمده اند، چهره هایی که غرقشان شده ام
میوه های رسیده ای که هنوز من به باغ کمالشان کالم
****
چندیست شعرهایم را جز برای خودم نمی خوانم
شاید از بس صدایشان زده ام دوست دارند دوستان لالم
از : محمد علی بهمنی
گاهی دلت از زنانگی می گیرد ...
میخواهی کودک باشی ،
دختر بچه ای که به هر بهانه ای به آغوشی پناه می برد
و آسوده اشک می ریزد ....
زن که باشی باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی....
این سری براتون عکس هایی از مزرعه ی اسطوخودوس آماده کردم .
امیدوارم که لذت ببرید ....
راستی !
عید غدیر رو هم بهتون تبریک میگم
این عکس ها عیدی من به شما
برای دیدن عکس ها و خواندن مطالب جالب در مورد این گیاه به ادامه مطلب بروید !
با تشکر از بهار جوونی ♥
اکنون تو ابراهیمی و اسماعیلت را به قربانگاه آورده ای !!
اسماعیل تو چیست ؟
شغلت ؟ مقامت ؟ پولت ؟ نامت ؟ لباست ؟ خانواده ات ؟
زیباییت ؟ جوانیت ؟ علمت ؟ روحانیتت؟ نشانت؟ هنرت ؟
من چه میدانم ....
این را باید خود بدانی و خدایت !
من فقط میتوانم نشانی هایش را به تو بدهم :
آنچه تو را در راه ایمان ضعیف میکند ٬
آنچه تو را در راه مسئولیت به تردید می افکند٬
آنچه دلبستگی اش نمیگذارد تا پیام حق را بشنوی
و حقیقت را اعتراف کنی...
و بالاخره آنچه برای از دست ندادنش ٬
همه ی دست آورد های ابراهیم وارت را از دست میدهی ...
او اسماعیل توست !
اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد و یا شئ٬ یا یک حالت ٬
و یا حتی یک نقطه ضعف !
تو خود آن را هرکه و هرچه هست به قربانگاه بیاور !
عید سعید قربان مبارک !!!
پ.ن:متن بالا برگرفته از کتابهای دکتر علی شریعتی میباشد
پ.ن: وبلاگ "بیصدا" هم به روز است